پشت پرده اتفاقات امروز استان یزد چیست؟

بیش از هفت روز از تدفین شهدای گمنام در حسینیه امیر چقماق یزد میگذرد. اما حواشی قبل از تدفین همچنان ادامه دارد.واکنشهایی که ترجیع بند انها مخالفت با دفن شهدا در صحن اصلی حسینیه بود.

اما آنچه این موضع گیری ها را حساس برانگیزکرده است. اهدافی احتمالی است که در پس این ماجرا قرار دارد. زیرا به رغم همه مخالفتها و موافقتها شهدا اینک در حسینیه مرکزی یزد ارام گرفته اند.زیرا به رغم تاکید همه مسولان استان این قبیل مواضع فقط به دامنه اختلافات می افزایدو وحدت موجود مورد تهدید قرار میگیرد.

اما با بررسی مجدد حوادث قبل وبعد از تدفین و تشییع میتوان به نکاتی در خورد توجه رسید. هنوز ساعاتی از مراسم خاکسپاری شهدای گمنام نگذشته بود که سازمان میراث فرهنگی در بیانیه ای عواقب احتمالی ناشی از این رامتوجه کسانی دانست که دست به این اقدام ارزشی زده اند.روز بعد ارگان دولت(روزنامه ایران) اقدام به چاپ یادداشتی به قلم بهشتی رئیس اسبق میراث فرهنگی کرد و آنراعملی غیر قانونی نامید. روز بعد استانداری در اقدامی تامل برانگیز مبادرت به نصب بیلبوردی کرد که در مزین به کلام معصوم ودر رد بی وفایی به عهد بود.اما این واکنشها پایان نیافت و مدیر کل روابط عمومی استانداری در سخنانی تهدید آمیز تاکید کرد به زودی به افشاگری پیرامون این مسئله خواهد پرداخت.در ادامه سازمان میراث فرهنگی اعلام کرد پرونده میدان امیرچقماق را برای ثبت در سازمان یونسکو از دستورکار خارج نموده است.ماجرا به همین جا ختم نشد استاندار یزد درسخنانی عجیب مدعی شد:متاسفانه در این خصوص دوستان دست اندرکار در کمیته جستجوی مفقودین، اطلاع رسانی مناسبی انجام ندادند و تنها به ارسال پیامک‏‏هایی به برخی افراد خاص بسنده شد، بنابراین مردم یزد از فیض استقبال از این شهدا محروم شدند در صورتی که اگر هماهنگی با مسولین استان و اطلاع رسانی مناسب صورت گرفته بود ، شهدا از فرودگاه مورد استقبال با شکوه مردم قرار می گرفتند و همه تمهیدات لازم از سوی مدیریت استان در این امر به کار گرفته می‎‎شد منتهی به دلیل ضعف در اطلاع رسانی، حضور این شهدا از ابتدا در یزد غریبانه بود و استقبالی که می‏توانست در کشور نمونه و سر آمد باشد ، به این دلیل شکل نگرفت و این امر به هیچ وجه مورد قبول و پسند ما نبود .

اکثر موراد یاد شده در رو زهای گذشته با اب و تاب فروان و تهمت فراقانونی بودن بارها و بارها در رسانه های منتسب به اصلاح طلبان تکرار گردیده.باید یاداورشدکه تمامی موارد مطرح شده داری پاسخ منطقی است که بعضا توسط دلسوزان داده شده است. و در این مجال نیازی به تکرار انها نیست. هرچند بسیاری از این رسانه ها حیات خود رادرماهی ای میبیندکه باید در اب گل الود صید شود.باید گفت: دفن شهدا در صحن اصلی حسینیه و پرداختن به موضوع تخریب اثار باستانی و.... فقط بهانه ای است برای رسیدن به هدفی دیگر.بررسی عملکرد حدود یکساله استاندار یزد نشان میدهد وی در انجام مسؤلیت خود چندان توفیقی نداشته است.در این میان البته حامیان افراطی و اصلاح طلب دولت رامیتوان در جمع ناراضی ترین افراد قرار داد.تئورسین های دولت یازدهم به خوبی دریافته اند که در همراه کردن حدود پنجاه درصد ارای سایر کاندیدهای ریاست جمهوری چندان موفق نبوده اند.آنها به خوبی میداند که انتخابات مجلس اینده یک امتحان سخت برای دولت تدبیر و امید خواهد بود.ضمن اینکه حوزه انتخابیه یزد از اهمیت زیادی برای آنها برخوردارخواهد بود.یک برکناری یا استعفای قهرمانانه میتواند مولود حرکتی برای حامیان سرخورده دولت باشد. آنچه این گمانه زنی را تقویت میکند مقاله ای است که در شماره4226 روزنامه افتاب یزد مبنی بر وقت برکناری برخی از استاندارن فرا رسیده.به چاپ رسیده. نویسنده ماهرانه نام استاندار یزد را در چندین جای مطلب خود ذکر کرده است.وبا استناد به سخنی از میرمحمدی وی را فردی معرفی کرده که مواضعی چند وجهی دارد.همچنین در این مقاله یاداورشده که دولت به مجلسی همسو در اینده نیاز دارد.واستاندارن در این راه نقشی مهم ایفا میکنند. با کنار هم قراردادن پازلهای ماجرای اینروزها استان یزد میتوان اینچنین نتیجه گرفت احتمالا برکناری یا فشار برای استعفای استاندار اخرین قطعه پازل خواهد بود. برنامه ای که در خود استانداری یزدو توسط برخی عناصر افراطی که بعضا مسئولیتهای مهمی نیز داشته اند چیده شده و درحال اجراست .

این اتفاق از چند جهت برای دولت یک پیروزی تلقی میشود. اولا استانداری که نیاز به تغییرش احساس میشود از سر راه افراطیون بر داشته خواهد شد.دومین هدف جلوگیری از ریزش حامیان افراطی است. نظریه پردازان دولت میپندارند که هرچه بر اتش حملات خود علیه نیروهای ارزشی و نهادهای حکومتی و امنیتی و نظامی بیفزایند بیشتر میتوانند تحریمی های انتخابات را به سمت خود جلب کنند.و از طرفی این اندیشه را در بین افکار عمومی تقویت کنند که دولت برای رسیدن به اهدافش مقابل کسانی قرار دارد که هرروز در صدد مانع تراشی و سنگ اندازی هستند. و در ادمه این پیام را تلویحا به منتقدین و مخالفین خود بدهد که مواضع و رفتارهایش در روزهای اینده سخت تر از گذشته خواهد بود.


معیار دیکتاتور بودن دشمنی با آمریکاست!!!

دیشب هوگو چاوز رهبرمحبوب ونزوئلا درگذشت.یادش به خیر سال گذشته در همین ایام یکی از اساتید دانشگاه سرکلاس سیاست خارجی جمهوری اسلامی میگفت این بشر(چاوز) اصلا به اصول دیپلماتیک پایبندی نداره.بگذریم که منظوروی شخص دیگه ای بود.امروز بعدازخبرمرگ چاوز سری به سایتهای مختلف زدم البته چیزی که کاملا قابل پیش بینی بودمواضع حامیان جریان فتنه گربودکه معمولا بانشرجهت داربرخی کامنتها وبرخی از ارای ساختگی موافق ومخالف به مقصود اصلیشان یعنی دیکتاتورخواندن او رسیدند.البته دراین بین رفتارسایت الف وابسته به احمدتوکلی قابل تامل بود.الف که درلوگوی خود عنوان جامعه خبری تحلیلی درج کرده بارها نظرات بعضا اهانت امیز به مخالفین سیاسی خودرا سانسور نمیکند وجالب ترانکه در بخش ارائه نظرات قیدشده نظراتی که به تعمیق و گسترش بحث کمک کنند، پس از مدت کوتاهی در معرض ملاحظه و قضاوت دیگر بینندگان قرار می گیرد انتشارنظرات حاوی توهین، افترا، تهمت و نیش به دیگران منتشر نمی شود.اما کامنتهای امروز درباره مرگ چاوز:                                                                            1.نمیدانم چرا همه دیکتاتورها سرنوشت همدیگرو می بینن و عبرت نمیگیرن پایان همه مرگه پس چه بهتر که نام نیک از ما به یادگار بماند نه نامی گره خورده با خون میدونم سانسور میکنید ولی گفتم شاید برسد به گوش کسانی که باید بدانند 

  2.رفیقان می‌روند نوبت به نوبت
خوشا روزی که نوبت بر .... آید
محل نقطه چین را خودتان پر کنید

3.به آقای احمدی نژاد به خاطر درگذشت برادرشان تسلیت عرض می کنم. 

4.خدا رو شکر  

نظرات ارائه شده گویا به زعم گردانندگان سایت الف به تعمیق بحث کمک کرده است!!!!  

اما دیکتاتوری سایت الف بسی جای تعجب دارد که حدود سه کامنت نگارنده در دفاع ازچاوزرااززیر تیغ تیزسانسورش گذرانده.رویه سایت مذکور البته مدت مدیدی است که باحملات وتهاجمات هرروزه به دولت باعث تعجب بسیاری از نیروهای ارزشی شده است.به گواه آمارازهرپنج سرمقاله روزانه سایت سه مقاله هجمه علیه دولت است.این رویه بعدازمرگ چاوزنیز باارائه مقاله ای دررابطه با پیام تسلیت رئیس جمهورنیز به دستاویزی برای عقده گشایی علیه دولت دنبال شد. 

دلیل این پست فقط کامنتی است که الف انرا منتشر نکرده است:دیکتاتوربه زعم حامیان فتنه و  هواداران اخیرشان ازجمله سایت الف کسی است که نامش غیرازدوستان انهاباشد.دموکرات روشنفکر.عاقل وهزاران صفت دهان پرکن متعلق به کسی است که زیریوغ آمریکاباشد چنانچه حتی مردم ان کشور یک صندوق رای راهم ندیده باشند هرچندبه نظر میرسدازنگاه دشمنان چاوز دمکرات تر ازآل سعود وجود ندارد!!!!ین روزهابا نزدیک شدن به انتخابات ریاست جمهوری یازهم  باید شاهد کنار رفتن پرده هایی دیگربود. حرفهای عباس عبدی بعدازانتخابات88راهرگزفراموش نمیکنم:بیست وچهار میلیون رای اقای احمدی نژادازنظر کیفیت ازسیزده میلیون رای موسوی حتما کمتر است!!! 

امروزاشکهای حامیان چاوز نیز قاطعا اینگونه تعبیر خواهدشد:یک مشت عوام بیسواد!!!! 

از اسرائیل جنایت کار هم میتوان درس گرفت!!

چند روز پیش بودکه متن خبری توجه ام راجلب کرد:تزیپی لیونی وزیر خارجه سابق رژیم صهیونیستی در یک مصاحبه مطبوعاتی اعلام کرده بود:برای تخلیه اطلاعاتی ازاعراب وسران کشورهای حوزه خلیج فارس به تن فروشی دست زده است!!  

البته برای برخی شاید این نکته چندان عجیب نباشدکه یک صهیونیست حاضربه انجام یک عمل غیراخلاقی شود.اما هدف وشخص انجام دهنده به نظر مایه حیرت است یک فردکه مقام بسیار مهمی در کابینه دارد وبعد ازنخست وزیر مهمترین وحساسترین وزارتخانه را اداره میکندتن به چنین عملی میدهد!!

علیرغم شنیع بودن این رفتارها که البته ازسایرسران غربی نیز انتظارآن میرود درنفس این خبر رازهاودرسهانهفته است.وآن اینکه رژیم صهیونیستی چقدر برای مردمان ومسئولانش مقدس است که یک فردباداشتن چنین جایگاهی.حاضربه انجام آن میشود.آیا منافع ملی اسرائیل در چیست که وزیر خارجه اش ازتن فروشی ابایی ندارد؟ویک فرد چقدر میتواندبه مسئولیتش متعهد باشدکه خودش را بایک عرب هم بستر کندتا به هدفش برسدواز بیان آن نیز شرم نداشته باشد؟؟   

قاعدتا بااعلام هرخبرمهمی نوعی قیاس برای مخاطبین آن خبرایجاد میشود؟ 

حال بایدازخودمان بپرسیم چقدر حاضریم برای منافع ملی مان هزینه کنیم.آیاحاضرهستیم برای حفظ منافع کشورمان از کمترین خواسته هایمان بگذریم؟؟؟ 

میتوانیم برای داشتن استقلال مان سختی تحریمها را به جان بخریم؟؟؟  

این سوال وشاید دهها سوال دیگررا مابایدابتداازخودمان وبعدازمسئولان و سیاست مدارانمان بپرسیم. 

وبعدنگاه کنیم و ببینیم کسانی که درابتدای انقلاب درصف اول راهپیمایی ها بوده اندآیا حاضرندبرای منافع ملت وکشورشان چندروز!!فقط چندروزبه همان خانه های اول انقلابشان برگردندیااینقدرمزه ویلاهای شمال شهر وپنت هاووسها شیرین است که.... 

ازاسرائیل جنایت کارهم میشوددرس گرفت.اینطور نیست؟؟

بر شاخه نشسته ای واز بن میبری آقای رئیس

همیشه سعی میکنم وقتی عصبانی هستم مطلبی ننویسم یا سخنی نگوییم.اما اینبار میخواهم تابوشکنی کنم.دیروزمجلس طرح سوال ازرییس جمهوررااعلام وصول کرد.بنا به قانون مجلس میتواندازهمه اعضای کابینه سوال بپرسدیاحتی انهارااستیضاح کندامااینباردومین باری است که مجلس چنین تصمیمی میگیرد.زمان اعلام وصول برای بسیاری قابل تامل است هنوزچهار روز ازبیانات مقام معظم رهبری مبنی خیانت به ملت ایجادکننده اختلاف بین مسئولین نگذشته بودکه علی مطهری بعنوان طراح اصلی باحمایتهای بی دریغ رییس مجلس موفق شدباردیگررییس جمهوررابه مجلس بکشدتاپاسخگوی نمایندگان باشدبرای من وبسیاری ازکسانی که مثل من می اندیشندجوابهای رییس جمهورقابل پیش بینی است.اماانچه مایه تاسف است اینکه برخی ازنمایندگان مصداق:جاهلی بر شاخه نشسته بودو ازبن میبرید شده اند.در اولین پاسخ به رهبری رییس مجلس در عملی ابتکاری نامه ای نوشته واعلام کرد این سخنان را سرلوحه قرار خواهد داد.واولین قوه ای که سخن رهبری را زیر پاگذاشت مجلس بود.بی شک عمل امروزمجلس عیار ولایت پذیری ودرک شرایط حساس کنونی رابرای ملت روشن نمود.انچه باعث ناراحتی نگارنده است تضعیف شخص مقام معظم رهبری است که رخ داده. ساعاتی پس ازهشداررهبر انقلاب بنگاه های خبر پراکنی دشمن درتحلیلی اعلام کردند که به نظر برد این هشدارکوتاه خواهدبود وبا تاسف بسیار باید گفت این پیش بینی چه زود رنگ واقعیت گرفت.حال باید پرسیدایا مسئولان مادردام نقشه های دشمن افتاده اند یا انهابهترازمامسئولانمان رامیشناسند؟ویاانطرف با این طرف رابطه ای دارند که اینگونه زود حرفها وپیش بینی هایشان درست ازآب درمی آید؟فقط بایدنشست ومنتظر روزهای بعدی بودچون انتخابات ریاست جمهوری نزدیک است!!!!

حرفهایی که هرروز تازه تر میشود

راستش فکر نمیکنم دستم توی نوشتن دلنوشته خوب باشه قرارهم نبودکه توی وبلاگم دلنوشته بذارم اما برای خالی شدن هیچ جارو مناسبتر ازاینجاندیدم.یادم میادحدودا ده سال پیش بودکه در صف های طویل جشنواره فیلم فجر ایستاده بودیم وتقریبا همه دوروبریها مطمئن بودندکه بلیط بهشان نخواهدرسید.القصه باهمکاری مدیر سینما عصرجدیدوسانس فوق العاده ساعت یازده وارد سینما شدیم تا سومین اثراحمدرضامعتمدی(دیوانه ای ازقفس پرید) را به تماشابنشینیم.قبلا فیلم زشت وزیباراازاودیده بودم ومیدانستم احتمالافیلم قابل اعتنایی ساخته. 

چندروزپیش بودکه اتفاقی توی آرشیو فیلمهایم هوس کردم دوباره بنشینم وحس نوستالژیک آن شب برایم تداعی شود.یادم می اید وقتی ازسینماامدم بیرون انقدرشوکه بودم که تقریبا قصه فیلم را فراموش کرده بودم.وروزشماری برای اکران عمومی تایکباردیگرفیلم راببینم!! 

فیلم قصه یک جانباز اعصاب وروان جامانده ازجنگ است که همسرش برای جدایی ازدادگاه تقاضای طلاق کرده.واوریشه این ماجرارابه عموی ناتنی یلداهمسرش مرتبط میداند که یک نزول خوار وسرمایه دار قاچاقچی است.روزبه برای انکه ردپای عموی همسرش رادرمفاسد اقتصادی دنبال کند از استاد ومرادپیرش یعنی فراست میخواهدتااوراازاسایشگاه نجات داده وبار دیگربه اجتماع برگرداند.فراست به کمک روزبه میرودامامستوفی عموی یلدابایک نقشه حساب شده یلدارا دامی میکندبرای شکارفراست.فراست عاشق یلدامیشودوبرای این عشق به مریدخودیعنی روزبه خیانت میکند.روزبه اینک پرونده جمع شده رامفقود شده میبیندویارهمراهش آصف که در تصادف مشکوکی جان سپرده.دربه دربه دنبال فراست میگرددامااورانمی یابد.روزبه ناامیدانه به سمت خانه فراست میرودامااززبان فرزندفراست درمیابدکه پدر خانواده اش را رها کرده وهمسر جدیدی اختیار کرده.روزبه به کمک جوادپسر فراست خانه قصر گونه اورا درشمال شهر میابدو واردآن میشود: 

روزبه:استادیادتون میاداون حیاط قدیمی.حوض پر از ماهی.یاسهای امین والدوله وپیچکهای وحشی 

فراست:منودست انداختی جوون چراحرفتو نمیزنی؟ 

روزبه:توی اون حیاط قدیمی صدای بال فرشته ها شنیده میشد.وقتی شما مثنوی میخوندی من دلم قرص میشد که خدا عاشق بنده هاست 

فراست:بسه دیگه رک وپوست کنده حرف دلتو بزن 

روزبه :استاد بیابرگردبهمون حیاط پر ازصدق وصفا.به همون زندگی ساده وزلال 

فراست:یعنی ما بد از هفت کره زاییدن بای بریم از این واون بپرسیم رسم زایمون چیه؟؟!! 

روزبه:غلط کردم استاد.بیجا کردم.من فقط التماس کردم.به خاطر اون جوونای که تازه اومدن توگود به خدا اگه اوناهم مثل ماشمارو زلال ببینن باهمون صدق وصفا همشون برمیگردن 

فراست:تو داری خودتو از بین میبری جوون تو هر کاری ازدستت براومده کردی تاحد جون کندن همه یه روزی بازنشسته میشن امروزروزبازنشستگی توئه دوره زمونه تغییرکرده یه نگاهی به اطرافت بندازآدمهایی رومیبینی که هیچ نسبتی باتوندارندتواوناروبه لاقیدی متهم میکنی اما اونافقط میخوان اشتباه ماروتکرارنکنن اونا میخوان به عقلشون اقتدا کنن. 

روزبه:روزی که به گوشت تن اون بچه هانیازبودکه مثل یه دیوار دوراین مملکت کشیده بشه کسی رجزعقل نمیخوند....کی اون زمینها رو آزادکرد؟؟ 

فراست:به زمین مشغول شدیم از زمان غافل موندیم زمان هم شوریدمارو پس زد 

روزبه:حالا دیگه ماشدیم پس مونده این سفره!!؟؟ 

فراست:یه طرفی به قاضی میری جوون.توگل سرسبداین مملکتی مردم استخونهای پوسیده شماروتبرک میکنن... امادیگه کسی واسه این حرفا تره هم خوردنمیکنه.حتی اگه فریاد بزنی صدات به گوش کسی نمیرسه توی گوشها صدای غریبه ای پیچیده که دیگه صدای آشنارو نمیشنوفه 

روزبه:صدای غریبه داره ازگلوی خود ما درمیاد.منی که بیست سال پیش قاطی خلق الله آویزونو دوطبقه سرمیخوردم میرفتم جوادیه وقنات آبادحالاماشینم شده بشقاب پرنده خونه ام شده قصر شاه آباد دیگه هرچی هم زور بزنم فقط صدای غریبه ازگلوم درمیاد. 

فراست:تو مثل یه مین میمونی که نه منفجر شدی نه خنثی این وسط موندی میون دست وپاهیچ کی نمدونه تورو چه جور بایداز کار انداخت هیچکی هم نمیدونه کی قراره منفجر بشی!! 

روزبه:اومدم بگم آصف رو کشتن زنم رواز دستم در آوردن.نمیدونم به کجا بردن وبه کی فروختن اینا برای شما مهم نیست؟؟ 

 

 

حالاهرچی فکر میکنم میبینم این صحبتهاچقدر امروز به گوشم آشناست.حرفهایی که آدموآتش میزنه علی الخصوص وقتی که یلداازیکی از اتاقهای کاخ طاغوتی فراست بیرون میاد.امروز هم فراستها زیادن وروزبه هازیادمظلوم چه سرنوشت غریبی برای بازمانده های جنگ مقدس