بچه های ما میفهمند

آدم وقتی فقیر میشه.خوبی هاش هم حقیر میشه اما کسی که زور داره یا زر داره هنر می بینه عیب هاشه.حرف حساب میشنوند چرند هاشه.آروغ های بیجا ونفرت بارشه فلسفه ودانش ودین می فهمند.حتی شوخی های خنک و بی ربط او از خنده حضار را روده بر میکنه!ملت ها هم همینجورند. 

روزی که ما مسلمانها پول داشتیم.فرنگی ها از ما تقلید میکردند.استادهای دانشگاه های اسپانیا.ایتالیا.فرانسه.فیلسوف ها ودانشمندان اروپا.وقتی می خواستند درس بدهند قبا لباده ملا های ما را به تن میکردند یعنی ما هم بوعلی و رازی وغزالی ایم! 

همون که باز.استادهای دانشگاه های ما امرو تو جشنها می پوشند.تا خودرا به شکل استادهای دانشگاه های اسپانیا وایتالیا وانگلیس وفرانسه در بیارند!یعنی ما هم شبیه کانت ودکارتیم!ببین که لباده های خودمان را هم باید از دست فرنگی ها به تن کنیم! 

صنعتگر های مسیحی در اروپا .تقلب که میکردند.مارک الله را روی جنس های خودشان میزدند.یعنی اینکه این ساخت اروپا نیست. کاربلخ و بخارا وطوس وری وبغداد وشام واسلامبول وقرناطه وقرطبه واندلس است.حتی روی صلیب مارک الله میزدند. 

جنگهای صلیبی که راه افتاد آنها افتادند به جان ما ما افتادیم به جان هم. مسیحی هاوجهودها یکی شدند.مسلمانها صدتا شدند سنی به جان شیعه.شیعه به جان سنی.ترک به جان فارس.عجم به جان عرب.عرب به جان بربر.بربربه جان تاتار...باز هرکدام توی خودشان کشمکش.بد بینی.جنگ وجدل.حیدری.نعمتی.بالا سری.پایین سری یکی شیخی.یکی صوفی.یکی امل.یکی قرتی...نقشه جهان راجلوی خود بگذار.از خلیج فارس یک خط بکش تا اسپانیا.از انجا یک خط بروتا چین.این مثلث میهن اسلام بود یک ملت.یک ایمان.یک کتاب.حالا؟ 

مسلمان های یک مذهب.یک زبان توی یک مسجد.هفت تا (نماز جماعت)میخوانند!توی برادران جنگ هفتاد دوملت برپا شد. هرملتی اسلام را رها کرد.رفت به سراغ قصه های مرده.خرابه های کهنه.استخوان های پوسیده...خدارا ازیاد بردند.خاک را به جایش اوردند. 

توحید توی کتابها مرد.بشکل کلمات.وشرک توی جامعه جان گرفت.بشکل طبقات.دین فرقه فرقه شدوامت قوم قوم وما قطعه قطعه.هر قطعه..ولقمه های چرب ونرم.راحت الحلقوم. 

سرما را به خاک بازی وخون بازی وفرقه سازی.دسته بندی.به جنگهای زرگری.به بحث های بی خودی.به حرفهای چرت وپرت.به فکرهای وعلم های پوک وپوچ به عشق های وکینه های بی ثمر به گریه ها وندبه های بی اثر.به دشمن های عوضی.به خنده های الکی.بند کردند.چشم مارا به لالایی خواب کردند.فرنگی ها هم مثل مغول ها: 

(آمدند وسوختند وکشتندو بردندو... اما نرفتند!!) 

وما یا سرمان به خودمان بند بودو نخواستیم ببینیم.یا به جان هم افتاده بودیم ونتوانستیم ببینیم ویا اصلا برگشته بودیم به عهد بوق.به جستو جوی قبرها.باد وبروت های استخوان پوسیده ونبودیم که ببینیم! 

طلا هامان را بردندو ما را فرستادند دنبال عصر طلایی_دنبال نخود سیاه.ملیت.نبش قبر.مذهب.شب اول قبر.حال فراموشش کن.زندگی ولش کن. هزارودویست وپنجاه سال پیش.پدر شیمی قدیم جابر-در کلاس مسجد  پیامبر نز امام صادق(ع).رئیس مذهب شیعه .درس شیمی فرا میگیردوهزار ودویست وپنجاه سال بعد نزد پیروان پیامبروشیعیان امام صادق(ع).درس شیمی در کلاس درس مدرسه حرام میشود. هزار ودیست سال پیش .ما برای اولین بار در یک جامعه اروپائی - اندلس- بیسوادی را ریشه کن میکنیم.وهزار سال بعد.بی سوادی جامعه مارا ریشه کن می کند.  

هشتصد سال پیش. اولین بار.دسته ای ازجوانان ما.- فتیه المغربین- امریکا راکشف میکنندو هشتصد سال بعد امریکا پیر جوان مارا...چه بگویم؟! 

آنها بیدار شدندو ما به خواب رفتیم.مسیحی ها وجهود ها یکی شدند وما صدتا آنها پولدار شدندو زور دار وما فقیرو ضعیف! 

وکار ما! یک دسته مان هنوز هم مشغول کشمکش های قدیم اند ونفهمیده اند که دنیا چه خبرها شده است. 

یک دسته هم فهمیده اند دنیا در دست کیست.نشسته اند مثل میمون آدم ها را تماشا میکنندوهرکاری که آنها میکننداینها اداشان را در می آورند!در چشم اینها فقط فرنگی هاآدمند.آدم حسابی اند.چون فرنگی هاپول دارند زور دارند. 

ماها دیگر فقیر شده ایم.خوبی هامان هم حقیر شده.آنها که پولدار شدند عیب هاشان هم هنر شده! 

آنها میخواهند همه مان وهمه چیزمان را میمون بار بیارند ومیمون وار:واستادهامان را.شاعر هامان را.بزرگ هامان را.هنرمند هامان رافیلسوف هامان را.زن هامان را. مرد هامان را.زندگی هامان را. شهر هامان را..خانواده هامان راو...حتی بچه هامان را! 

آنهافقط از یک چیز تو میترسند.از این میترسند که ما دیگر ازآنها تقلید نکنیم. 

چطور میشود از آنها تقلید نکنیم؟کاری کنیم که بتوانیم خودمان بفهمیم آنها فقط از فهمیدن تو میترسند.ازتن تو هر چقدر هم قوی بشی ترسی ندارند ازگاو که گنده تر نمیشی میدوشنت ازخر که قوی تر نمشی بارت میکنن.ازاسب که دونده تر نمیشی سوارت میشن! 

آنها ازفکر تو میترسند. 

اینه که بزرگهائی که فکر دارند.باید به چیزهای بیخودی فکر کنند.بچه ها را باید جوری بار بیارند که هر کاری یاد بگیرند که فقط بلد باشند نونوار .تر و تمیز چاق وچله شاد وخندان.اما...ببخشید شاد خندان اما... ببخشید! 

ازچه راه؟از این راه که عقل بچه هامان را از سرشان به چشمشان بیارند!چطوری باروش آموزش وپرورش مدرن آمریکائی:سمعی بصری! 

یعنی باید چشمات فقط کار کند.گوشات فقط کار کند.چرا؟برای اینکه آن چیزهایی راکه پنهان می کنندوپنهانی میکنند نبینی.برای اینکه آن کارهایی راکه یواشکی وبی سر وصدا میکنند نشنوی.وآنها هر چه میکنند. هرچه میارند ومیبرند هم پنهانی است هم بی صدا! 

اما بچه های ما. گربه سیاه دزد شب راکه درشب بی تابش ماه.پر از زوزه روباه از دیوار بالا میاد ازپنجره تو میپره حتی از راه آب های پوشیده.سوراخ های گرفته دزدکی.یواشکی.تو میاد هم خودش را توشب سیاه رنگ سیاهش را میبیند هم از میان زوزه ها صدای پای نرم بی صدایش را می شنوند. 

عقل فرنگی به چشمش است به گوشش است به پوستش است تو مخاط دماغش است تو بزاق دهانش است چی میگم؟علم اش توی شکمش است هنرش زیر شکمش است.عشقش فقط پرستش لذت است آزادیش فقط آزادی غارت است فقط زر را میشناسد.فقط زور را می فهمد.گرگ است روباه است موش است. 

ماها را میخواد میش کنه.شیرمون رو بدشه پشممنو بچینه پوستمونو بکنه دینمونو بگیره دنیامون رو بچاپه پیرامون رو خواب کنه جوونامون رو خراب کنه. زنامون روبی شرم.مردامون رو بی شرف. 

دخترامون رو عروسک. پسرامون رومترسک.بچه هامون.بچه های خوشبختمون- نونوار شیک وپیک.تر تمیز.چاق وچله.شوخ وشنگ .با تربیت با ادب اما چی؟سمعی بصری! 

حیوان ها سمعی بصری بار میاند.فقط میتوانند ببینند.بشنوند امانه(بچه های ما میفهمند!) 

برق هوش را در چشمهای تندبچه های حاشیه این کویر نمی بینی؟ 

آری بچه های ما همه چیز را می فهمند. 

حتی جهان را.همه چیز جهان را.انسان را همه چیز انسان را.حرکت همه چیز را.پوچی را.معنی را. دنیا را آخرت را.برای خودرا.برای خلق را.برای خدارا. حتی شهادت راو... 

  

                                                      توحیدرا

                            

                                          بسم الله الرحمن الرحیم 

این متن را برای بزرگداشت سی وسومین سالگرد درگذشت مرحوم شریعتی در اختیاردوستان گذاشتم امیدوارم مورد قبول واستفاده قرار گیرد .بنده هرچند در بعضی از موارد با دکتر شریعتی اختلاف نظر دارم اما به اذعان همه نمیتوان این متفکر رادر انقلاب اسلامی نادیده گرفت.این نوشته یکی از اثار ایشان است که کمتر مورد توجه قرار گرفته.که نیمه پنهان اورا نشان میدهد. نیمه ای که امروزه توسط مدعیان روشنفکری کمتر به آن پرداخته میشود وبی شک عمدا آنرا در پنهان نگه میدارند سخنانی که امروز بیش از هر زمانی راهگشای ماست. 

 

چقدر شکر گزار نعمت فتنه بوده ایم؟

فتنه سال گذشته بدون شک از نقاط عطف در تاریخ ملت ماست.در باب فتنه وفتنه گران مطالب زیادی نوشته وگفته شده.اما نکته ای که کمتر مورد توجه قرار گرفته شکر گزاری به در گاه الهی از نعمت فتنه والطاف خداوند است.بی تردید ارامش امروز جدا از تدبیر وشجاعت و لیاقت مقام معظم رهبری بار دیگر نقش پر رنگ نعمت ولایت فقیه که ملت را از این تنگنا به بهترین شکل عبور داد را به ما نشان داد.فتنه ای که با همه پیچیدگی هایش چنان توسط ملت طومار طراحان ومجریانش را در هم پیچیده شد .که شک این اتفاق هنوز انان را سردگرم کرده. ودر مقابل انان علامت های سوال جدی گذاشته.چگونه این برنامه وعملیات منظم به نتیجه ای کاملا بعکس منجر شد؟جواب برای این حقیر که دانش محدود وکمی در عرصه سیاسی و اعتقادی دارم بسیار ساده است.سخنی که سالها پیش شهید مدرس گفته بود (سیاست ما عین دیانت ماست ودیانت ما عین سیاست ما) سخنی که شکست استکبار همیشه از ان نشئت میگیرد.همین سیاسی بودن دینداری ماست که ریشه دردیروزسرخ ما یعنی عاشورا وفردای سبز ما یعنی انتظار فرج دارد.امدادهای غیبی چه در دوران هشت سال جنگ سخت وچه در هشت ماه جنگ نرم همیشه یاری رسان ملت بوده است.ایا شکر گزارش بوده ایم؟از الطاف دیگر ملت کنار رفتن پرده نفاق ازچهره مدعیان باسلاح دین به میدان امده بود.انانی که مکر ورزیدن اماباردیگر مکر الهی کارگر افتاد وجز ننگ وبی ابروئی چیزی نصیبشان نشد.نعمت بصیرت که در این مدت ارزانی ملت بزرگ شد که اگر هزاران مقاله وکتاب و نوشته چاپ میشدنمی توانست اینگونه موثر باشد.چقدر شکر گزار بوده ایم؟وهزاران هزار نعمت دیگرکه همگی از دل فتنه بیرون امد.اما دوستان عزیز همه ما در این دوران چیز های زیادی ازدست دادیم دوستان رفقای صمیمی .بعضی روابط خانوادگی که دچار اسیب های جدی شدو... اما با انچه به دست اورده ایم قابل قیاس نیست دوستان یکدل همفکر که نه تنها همرزم وهمراه ما هستندبلکه قابل اعتمادتر وقابل اتکاترند.به برکت فتنه جنبش نرم افزاری وتولید فکر جان تازه ای گرفته خیلی که شاید دشمن را جدی نمی گرفتند امروز با تمام توان به عرصه امدند استعداد های زیادی شکوفا شده وبسیاری دست به قلم شده اند.جبهه سایبر دیگرجای مانور تبلیغاتی فتنه گران و عمال انها نیست .قطه ۲۶ هروز برتعداد بازدید کنندگانش افزوده میشود.نه ده به چاپ ششم میرسد.کتاب ولایت فقیه پر فروشترین کتاب نمایشگاه کتاب میشود.تولید فیلم ومستند با همه کمبودها باردیگر رنگ هنر ارزشی به خود میگیرد.وهروز کتابی در باب جنگ نرم نوشته میشود. وحدت حول ولایت واهل بیت محکمتر میشود واختلاف وانشقاق در جبهه مقابل به اوج میرسد. ایا اینها نعمات کمی است؟به راستی چقدر شکر گزارنعمت فتنه بوده ایم؟به راستی چقدر؟ 

شاخص برای پا برهنگان خود خمینیست نه اعضای بیت او

سخنان چند روز گذشته زهرا اشراقی در مصاحبه با سایت جماران جدا از وهن بنیانگذار جمهوری اسلامی حاوی نکات قابل تامل وهمچنین هشدار دهنده ای است.هشدار دهنده از این باب که با دقت در این اظهارات نشانه هایی از شکل گیری طبقه ای جدید وناشناخته در لوای منسوبین امام را میتون یافت .که اگر ابعاد این طبقه به خوبی تبیین نگردد خساراتی را در پی خواهد داشت  که از جمله میتوان به غبار الود شدن بار دیگر فضا وخلط مباحث. بهره برداری های شخصی ومهمتر از همه زنده شدن فتنه به کما رفته اشاره کرد.نواده امام با بیان این مطلب که اگر امام ازدیگر روحانیون کمی(روشنفکرتر)بودندبه علت تاثیرات زیاد خانواده بر ایشان بود.!!جای سوال دارد که اگر ایشان روشنفکریشان را مدیون خانواده شان هستند احتمالا دیگر صفاتش را نیز مدیون کسانی دیگر است.وایااینچنین شخصیتی که زاییده تخیلات سر کار وهمفکرانتان است میتواند انقلابی عظیم را با رهبری مدبرانه پیش ببرد وبزرگترین انقلاب مردمی در جهان را مدیریت کند.نظامی برپایه حکومت الله را پی ریزی کند.این کشتی پرتلاطم رااز میان امواج خیانت و نفاق وکارشکنی به سلامت عبور دهد؟ایاغیر از یک بزرگمرد که فقط صدای الله را میشنود اینچنین ازعهده خرق عادت بر می ایید؟ایاهر فردی که از انسان جایز الخطا تاثیر بپذیرد میتوانددر قلب بزرگترین ملت تاریخ جای داشته باشد؟ وسرنوشت تاریخی انانرا تغییر دهد؟هرچند سوالاتی از این قبیل  از منسوبین ان بزرگوار بارها وبارها پرسیده شده وایشان به صرف نسبت خانوادگیشان از ان چماقی ساخته وبر سر پرسشگران کوبیده اند.طرح مسئله حجاب که باتخطئه نوه کوچک روح الله همراه میشود.از دیگر نکات این مصاحبه است مسئله ای که توسط امام بارها مورد توجه وتاکید قرار گرفته است باهجمه سخیف شراقی مواجه میشود هجمه ای که گمانه  وابستگی به اصلاح طلبان وهمچنین زدودن غبار نا پاکی ازچهره عناصری مانند شیرین عبادی و فریبا داوودی مهاجر(که اخیرا کشف حجاب کرد) را تقویت میکند.در ادامه این تلاش مذبوحانه میتوان به خاطره وی از حضورزنان بد حجاب ودستگیری انان توسط کمیته اشاره کرد   که برای خالی نبودن نماز جمعه مورد تهدید صدام به نماز رفته اند تا نماز جمعه خالی نشود. حال باید از ایشان پرسید حجاب واجب است یا نماز جمعه ؟وی در ادامه صحبت هایش مدعی میشود بیت امام جمع اضداد بوده است واز هر جریان وتفکری به صورت مسالمت امیز در کنار یکدیگر بوده اند لیبرال. بنی صدری. طرفدار حزب جمهوری و... که نسخه دیگری از شعار (ایران برای همه ایرانیان)جبهه مشارکت است.هرچند در باره این گفته ها وهمینطور زمان بیان ان میتوان ساعتها وصفحه ها نوشت. از ان باید عبور کرده وبه مطالب مهمتری پرداخت وان چیزی نیست از پیدا شدن یک طبقه جدید طبقه ای که می خواهد از امام شخصیتی خنثی مقلد منفعل در برابر غرب بسازد وتفسیر ان ابر مردبزرگ تاریخ را فقط وفقط در انحصار خود داشته باشد.طبقه ای که باید ریشه اش را در۲۵۰۰سال پادشاهی و وراثت حکومتها یافت.طبقه ای که میخواهد تفکرات مسموم ومنحرفش را از کانال مطمئنی به نام امام به خورد ملت بدهد.ودر این میان وابستگی خانوادگی ونسبی یک امتیاز قابل اعتنا و ویژه محسوب میشود.طبقه ای که در بیانات مقام معظم رهبری در بیست و یکمین سالروز ارتحال ان پیر سفرکرده به نحوی به ان اشاره شد:(بیرنگ یا کمرنگ جلوه دادن مواضع قاطع ومحکم حضرت روح الله برای ایجاد جذابیت.) قاطعیتی که احکام اسلام را نه برای رضایت غرب ونوکرانش ونه برای جلب عناصر سست ایمان به مسلخ نمی برد. این جمله قبل از انکه مخاطبانش سران فتنه ای باشند که هر جنایت خود را با خط امامی بودن توجیه کرده اند. منسوبین واعضای بیت ان بزگوار اند. امامی که به خاطر همین مواضع مقتدرانه اش امروز محبوب ملت است.ملتی که با بصیرت مثال زدنی اش در حرم مطهر ان حضرت این طبقه نوظهور را شناخته است ودر مقابل ان مقتدرانه قد علم میکند.وراه امام وتفکر و مکتب او رادر کالبد این نسبتها نمی بیند. ملتی که خودش را صاحب انقلاب میداند نه حاکمانش را. وتنها وتنها به همین دلیل است که امام را با نوادگانش تفسیر نمیکند وتا به امروز بدون هیچ چشمداشتی از ثمره سی ساله اش دفاع ومحافظت کرده است. ملتی که سالها شلاق دیکتاتوری .استبداد. استعمار.ومحرومیت را بر گرده اش حس کرده است.شاخصش را خود امام وبیاناتش میداند نه بیتش را.ملتی که به پابرهنگی اش افتخار میکند ومیداند  نتیجه ان همه رنج ومحنتش راچگونه از این دریای طوفانی به ساحل نجات رهنمون شود.

استقلال امریکایی+ازادی امریکایی=جمهوری ایرانی

سال گذشته در همین ایام اوج تبلیغات نامزد های انتخاباتی وهوادارانشان را شاهد بودیم.انچه در این مجال میخواهم به ان بپردازم .بررسی فیلم دوم انتخاباتی میر حسین موسوی است که متاسفانه زیر سایه سنگین مناظرات انتخاباتی وهمچنین فیلم حاشیه ساز اول مورد غفلت بسیاری از دلسوزان وملت شریف ایران قرار گرفت.بی تردید کالبد شکافی فیلم دوم میتوانست توجیه گر کنه رفتار فتنه گران و موضع گیری های انان پس از ان باشد.در هر صورت مستند دوم که به جلسه گفتگوی زنانه ای بین رهنورد ابتکار ومعتمد اریا  تبدیل شده بود از چند وجه قابل  تامل  است.دغدغه های مطرح شده در این گفتگوی به ظاهر روشنفکرانه نشان دهنده عمق اسلام ستیزی ونگاه جماعت اصلاح طلب به مقوله هایی از جمله ازادی.حقوق زنان و...است.فی نفسه حضور یک بازیگر حرفه ای مانند فاطمه معتمد اریا که در اظهار نظری مدعی بود :بعد از انقلاب دو جذابیت اصلی سینما یعنی سکس وخشونت مانع از پیشرفت سینمای ایران شده.خود پیامهایی روشنی را به طیفی از هواداران موسوی می فرستاد.حمله به احکام اساسی وصریح اسلام از جانب روشنفکرترین زن ایرانی!!به گونه ای در این جلسه اتفاق می افتد که همسر متوهمش از او با عنوان قران پژوه واسلام پژوه نام می برد .جایی که رهنورد معتقد است یک زن حتی پس از مرگ نیز اختیار اندام اعضا وجوارح خود را ندارد وتعین وتکلیفش در اختیار شوهرش است.حمایت از شیرین عبادی بانوی باصطلاح صلح ایران.حضور یکپارچه وهمیشگی چهره های بد نام سینمای ایران.خوانندگان رپ و...در میتینگ های تبلیغاتی . دفاع از بهاییان همه وهمه گویای دغدغه نامزد اصلاح طلبان از اینده کشوری است که همه چیزش را از اسلام وعلمای اسلام دارد.شعار همیشگی میر حسین موسوی در تجمعات که به نحو اداره شده ای تکرار میشد: گشتهای ارشاد ولزوم برداشته شدن انها.دغدغه ای که توسط یک ضد انقلاب خارج نشین نیز اذعان شده بود نقل به این مضمون که:جماعتی که بیرون می ایند وبه نفع جنبش سبز شعار میدهند دغدغه ایشان این است که چرا در تابستان نمی توانند باشرت وتاپ بیرون بیایند و راحت باشند. اگر در همان ایام به این نکات توجه بیشتری می شد واینگونه اظهار نظر ها به چالش کشیده میشد. امروزه میتوانست پاسخ روشنتری به رفتارها و موضع گیری ها داد.چالشی که با خیانت اشکار بعضی خواص وسکوتهای نابجای بعضی روحانیت مردد واصولگرایان دنیا طلب در هیاهوی ساختگی اصلاح طلبان مطرح نشد.و به یک هارمونی تبدیل گردید.حال پس از گذشت یکسال موضع گیری هایی از این دست نه تنهاعجیب به نظر نمیرسد بلکه کاملا عادی جلوه میکند.حمله به احکام اسلام ونص قران کریم توسط فایزه هاشمی پیرامون چند همسری وغیر انسانی دانستن ان.خشونت امیز بودن حکم اعدام تروریست های پژاک در بیانیه موسوی ورهنورد.و کنار رفتن پرده نفاق از عناصر فراری مانند حقیقت جو که به اتحاد با سلطنت طلبان و منافقین فخر میفروشد واز اهداف مشترکشان سخن به میان می اورد. ودر اخرین مورد کشف حجاب  فعال حقوق بشر. بولتن نویس ریاست جمهوری اصلاح طلبان. مشاور رییس جمهور خاتمی.و...فریبا داوودی مهاجردر صدای امریکا در اعتراض به نظام. همه و همه نشان دهنده این است که شعار های اصلح طلبان از ازادی ازادی های پوشش ازادی های جنسی وازادی های نا مشروع است.شعار استقلال انها نیز مبین حل شدن در نظام جهانی وابستگی به فرهنگ امریکاو غرب ودر یک کلام اسلام امریکا یی است که امام امت به بصیرت مثال زدنی اش از ان به عنوان خطری که بیش از همه نظام اسلامی را تهدید میکند نام برده بود.اینک اگر نگاهی گذرا به عناصر اصلاح طلب بیندازیم در خواهیم یافت که امروزه چه تعدا داز انان امروزه به دریوزگی برای امرکایکاییها افتاده اند تا شکمشان را در غربت سیر نگه دارند. اتفاقی که همگی اش از اسلام زدایی این جماعت واندیشه های سکولار سردمدارانش ناشی میشود وبا همه این تفاسیر میتون دریافت شعار استقلال ازادی جمهوری ایرانی نه تنها عجیب نیست بلکه در راستای همان مثلث زر و زور وتزویر است .مثلثی که هرمش حالا منشور همه دشمنان نظام اسلامی است.        

چند کلام با حاج کاظم اژانس شیشه ای:

حاج کاظم با تو حرف بزنم بهتره.مثل خودت که چند بار نوشتی خط زدی منم همین کار وکردم تا به تو رسیدم برای درد دل کردن (فاطمه با تو حرف بزنم بهتره).تو زیر چراغ قرمز گردون بودی ولی من توی غبار فتنه دارم دنبال یه سنگ صبور میگردم برای گفتن درد.راستی حاج کاظم نسبت تو با من چیه .؟من همون سلمان پسرتم.من سلمان رو ایینه تمام نمای خودم میبینم.یادته پشت کرکره اژانس چی گفتی به من؟(با امثال عباس مهربون تر باش) تواین حرف رو فقط برای من که نگفتی؟!این مال همه نسل سومی ها بود برای اونا که جنگ رو ندیده بودند برای سلمان وابوذر برای خیلی ها برای خیلی ها شاید حتی برای پسر سلحشور واحمد کوهی.حاج کاظم هنوز قصه پربغضت توی گوشمه کاش میشد همون جوری مظلومانه دوباره زمزمه اش کنی.قصه غول وپیر مراد قصه اصحاب کهف و جوونایی که دیگه سکه شون قیمت نداشت.قصه اونایی که خزیدن توی لونه دلشون و اونایی که مجبور به معامله شدن.قصه خشک شدن غیرت....چی بگم حاجی حالا من میخوام برات قصه بگم قصه اونایی که نخوابیده بودن  قصه اونایی که با غول نجنگیده بودن همین جا بودن ولی اینجا وسط مردم سکه شون قیمت نداشت.شاید حق داشتن اخه اونا بیدار بودن و خیلی ها خواب شاید هم خودشونو زده بودن به خواب!!حاج کاظم چی بگم که اینجا کلام و سخن و جمله و قلم  و نوشتن و گفتن همگی قاصره اینجا فقط فریاد خوبه فریاد ... 

حاجی من  یکی از نی های هورم همون چیزی که میگفتی (من خیبری ام اهل هور /اب/ خیبری دودنداره سوز داره/خیبری ساکته) یادته میگفتی (دود اون موتوری ها امثال من وعباس رو خفه میکنه. این نسخه فقط وفقط مال منه)حاجی من یکی از همون موتوری هام که دیگه موتور ندارم .موتور من تو اتیش فتنه سوخت من دیگه دود ندارم من سوختم حالا پیاده اومدم حاجی حالا هم می خوای بگی این نسخه فقط مال منه نه دیگه اگه خودت هم بخوای نمیشه حاج کاظم.اخه من قول دادم وقتی دست منو گرفتی وگفتی:(بهم قول بده با امثال عباس مهربون تر باشی)من قول دادم با امثال عباس مهربونتر باشم.من سوختم موتورم هم سوخت اما غیرتم نسوخته اخه گرمی دستت هنوز توی دستم که رفته توی همه وجودم و حالا شده یه فریاد که صدای توست ولی از گلوی من بیرون میاد.حاج کاظم ایا سکوت بس نیست؟؟؟ 

حاج کاظم من مسیر تو رو سخت تر اومدم.یادته همیشه برگ جریمه جلوی شیشه ماشینت بود.تو برای ارمانت هزینه می دادی.تو خیلی هزینه دادی هزینه دفاع از عباس.تو اون ماشین که نون اور خونه بود روهزینه عباس نه هزینه ارمانت کردی .یادته که سرزنشت کردم بخاطر اون  ماشین تو جوونی ات روهزینه کردی تو ابروت رو هزینه کردی فقط برای ارمانت (چرا وقتی عباس از ارمانی فرمان میگیره که فراتر از قواعدجنگه من اونو تنها بگذارم)عجب حرفی بود حاج کاظم؟عجب حرفی بود حاج کاظم؟عجب حرفی بود حاج کاظم؟ارمانی که فراتر از قواعد جنگه؟! یادته ازت پرسیدم بابا تو از من بدت میاد.مامان میگه من تو رو نشناختم حالا اومد که بشناسم.یادت که نرفته وقتی از پشت کرکره اژانس با هم مچ انداختیم.تو اول مچ منو خوابوندی ولی بعدش...

حاج کاظم گرمای دستت هنوز توی دستمه قلب من از همون گرمی که امروز برای ارمانت میزنه.حاج کاظم من از تو یاد گرفتم بایستم واز همان ارمان  الهام بگیرم.من هزینه این ایستادگی را هم میپردازم  تهمت .ناسزا. اب دهانی که به صورتم انداختند موتوری که در اتش سوخت اینا قصه منه حاج کاظم یادته ادمهای توی اژانس رو اون مردک وطن فروش که بعد از نماز گفت:طیبا طاهرا حاج اقا التماس دعا. یا اون زنی که انقدر زخم زبانش کاری بود که عباس در باز کرد وگفت:بفرما برو سهم شما همون زخم زبانهایی بود که زدی شما سهمت رو دادی.نه نه نه حاجی کاش این جماعت میکردند با من اینکار ها را نه. حداقل خنجر شون توی دستشون بود نه در استینشون.میدانی کی خنجر زد از پشت به من؟ همونایی که مگفتی رفتن دنبال معامله.من وسط میدون خنجر ناجوانمردانه خوردم از اینهاوهنوز زخمش تازه تازه است.ولی دارم به این زخم عادت میکنم .این زخم دوای درد منه ارامش روح منه.اگه یه روز خنجر نخورم روزم شب نمیشه. خنجر شون اونقدر پشت منو دریده که دیگه کند کند شده.یادته گفتی (جنگیدن با غول ادابی داشت که اونا بهش خو کرده بودند)من به ضربه خنجر خو کردم و باهاش انس گرفتم.من هم زلال شدم مثل اهنی که باید پتک اهنگر بخوره تا ناخالصی اش بریزه تا ناب ناب بشه زلال زلال اهن اهن البته اهنگر پتک نزد به سر من فتنه گر خنجر زد به پشت من.حاج کاظم یادته وقتی عباس رو گذاشتی روی کولت واژانس رو سپردی به اصغر وسط اون سکوت سهمگین خیابون که فقط صدای ماشینهای خط کشی بهمش میزدخط..خط..خط..

وقتی با گاز اشک اور ریختن تو اژانس اصغر همون لحظه بود که فهمید خشابش فشنگ نداره همون لحظه فهمید نه این جنگ با همه جنگها فرق داره جنگ بدون فشنگ وخشاب واسلحه این جنگ یه جنگ دیگه است باید هزینه داد باید سیلی خورد باید خون دل خورد موتور اصغر هم سوخت ولی تا اخر خط ایستاد تا خط مقدم ولی عباس ومن ومن ومن که حالا همگی شدیم ما نذاشتیم پیر جوون زخم چشیده قصه تو که حالا پیر مراد ماست تنها بمونه نذاشتیم بی بی سی امنیت ملی مارو تامین کنه خودت گفتی :(حافظ امنیت ملی برای من امثال عباسه اگه امنیت ملی اونا رو بی بی سی تامین میکنه هرکی قبله خودشو بچسبه)راستی حافظ امنیت ملی برای این جماعت اینقدر زیاد شده که خودشون هم نمیدونن باید رو به کدوم قبله نماز بخونن بی بی سی.سی ان ان. العربیه. الجزیره. فاکس نیوز... اما قبله ما قبله خودته حاج کاظم اخه قبله برای همینه که همه به یک طرف نماز بخونن قبله ما وحافظ امنیت ملی ما یکیه همونی که از ارمانی فرمان میگیره که فراتر از قواعد جنگه!؟

حاج کاظم یادته تو وصیت نامه ات نوشتی :(دوره کاظم ها سر اومده)نه نه نه من بلند فریاد میزنم نه دوره سلمان ها شروع شده حاجی مگه میشه نون حاج کاظم رو خورد و شبیه اون نبود ؟راستی حاج کاظم یادته لحظه اخر که پا کشیدی توی اون خط ها اره درسته مگه میشه روح نا ارام تورو توخط کشی قرار داد  خط کشی مال دنیا پرستان و قدرت طلبانه نه تو که برای ارمانت داری دنبال شاهد میگردی.تو خط کشی ها رو بهم زدی برای اینکه تو هم از ارمانی فرمان میگیری که فراتر از قواعد جنگه!؟اصلا همین ارمانه که پیروزمون کرد ارمانمان بود که همه قواعد رو به هم زد.قاعده خط کشی هارو و رد پایت که هنوز روی اسفالت های شهر مونده جایی که سلحشور وسط چهار راه سرگردانی ایستاده بود محصور در بین قدمهایت. و تو و احمد کوهی وعباس که روی شانه های احمد بالاتر از سلحشور ایستاده بود. سلحشور وسط چهار راه سرگردانی اش به چی فکر میکرد به امنیت ملی به بی بی سی به نبردش با تو یا به انجایی که او رفته بود ومیگفت: که کمتر از جنگ نبوده اما مطمانا انجا مثل حاج کاظمی ندیده بود ومثل همه فرزندان حاج کاظم سلمان و ابوذر وشاید فرزند خودش شاید فرزند احمد کوهی شاید....