گرامیباد یاد وخاطره سردار رشید سپاه اسلام محسن وزوایی

چند روزی بود آماده انتشاربخش دوم مقاله ام راجع به طبقه متوسط جدید بودم.اما صدای پیامک تلفن همراهم تلنگری بودوتکانی به ذهن فراموشکارم :سالگرد شهادت محسن وزوایی است وتو هیچ ننوشته ای.به فکر افتادم چه بنویسم وبازبه زعم خودتحلیل کنم اما....                    آیامیتوان مردان جنگ رادرقالب این تحلیل شخصیت پردازیها قرار داد؟ هرگز...                           آیا مگر نمیبینی که دستگاهای عریض وطویل اطلاعاتی وجامعه شناسی وروانشناسی اندرخم یک کوچه مانده اند. زیرامردان این خطه ازآرمانی فرمان میگیرندکه فراتر ازقواعد جنگ است.واین آرمانی است که پشت ابرقدرتهارابه خاک مالیده است. زین سبب آنچه امروز دوای دردماست همین چند خط وصیتنامه ای مردی است که مانندش کم است: 

از شهادت واهمه ای ای نداریم این منتهای آرزوی ماست.در جبهه ها مشاهده میکنم که چگونه خداوندبه کمک رزمندگان اسلام میشتابد و آنها رانصرت میدهد.به یادم دارم که در عملیات دوم بازی درازباوجودانکه تنها شش نفر بودیم برسیصد نفر غلبه کردیم.درجبهه هاروحیه ایمان وایثار انچنان تجلی پیدامی کند که برای بی خبران از این معانی اصلا قابل تصور نیست.هنگامی که دربخشی ازعملیات حرف ازداوطلب برای شهادت به میان می آیدخداگواه است بین برادران سر اجابت ان دعوا می افتد.اینها همگی ارزشهایی  هستند که اسلام به بشریت ارزانی داشته.ازانجا که این حقیر بزرگترین افتخارم راعبودیت درگاه احدیت میدانم میخواهم بگویم: ای عارفان!ای عاشقان لقائ الله!ای معلمین اخلاق و ای کسانی که مشغول ریاضت کشیدن برای نزدیکی به درگاه خدا هستید!به جبهه ها بیاییدتاببینیدکه چگونه برادران شمابه ان درجه ازنزدیکی به ساحت خداوندی رسیده اند که جوان تازه دامادپس ازسه ساعت که ازازدواجش میگذرد سراسیمه درجبهه حاضر میشود اخر در کدامین مکتب چنین ارزشهایی راسراغ دارید؟ 

خداراشاهدمیگیرم هنگامی که درچهارده شهریور۶۰در سر پل ذهاب به واسطه اصابت گلوله تانک زخمی شده بودم.خون زیادی ازبدنم خارج شده بود.وقتی بنا به مشیت الهی نجات پیداکردم.در بیمارستان زجر وعذاب زیادی متحمل شدم.انگونه که شاید قابل تصور نباشدوطوری که در یکشب۱۰عدد امپول(والیوم۱۰)به من تزریق شدتاکمی آرام گرفتم.اما هنگامی که درد میکشیدم.در عین زجر ازلحاظ روحی ومعنوی لذت میبردم واحساس هرچه سبکترشدن میکردم.مواقعی که پرستار من به طعنه وتمسخر میگفت:(برای که این کارها راکردی؟برای چه خودت را به این روز انداختی؟)دلم برای جهالت وبی خبری اش می سوخت.برملامت اوصبر کردم وبه اوگفتم:توکل من به خداست وخدا خودش درست میکند.همینطور هم شد.والله وقتی کمی ازفشارم کم میشد.در خودم احساس ضعف وکوچکی میکردم. 

ای ملت شهید پرور ایران! 

امروز درشرایطی هستیم که لحظه ای غفلت.خیانت به اسلام وقرآن است.امروز تمامی مزدوران وطاغوتیان به مقابله با انقلاب عزیزاسلامی برخاسته انددر راس تمامی اینان به تعبیرامامشیطان بزرگ امریکااستوبه دنبال او تمامی وابستگان دیگرش

پس ازخدا غافل مشوید که پشیمانی سودی نخواهد داشت.مابه تعبیر امام باید به تکلیف عمل کنیم.اگر توانستیم دشمن رادرهم بکوبیم پیروزمیشویم واگرکشته هم بشویم.شهید هستیم.این نیز خود پیروزی است.پس مانباید نگرانی داشته باشیم. 

امت مابایدبداندازبزرگترین خطراتی که انقلاب راتهدید میکند.افت نفوذ خطوط انحرافی درخطاصلی انقلاب یعنی خط امام است.پس امام را دنبال کنید وامام راتنها نگذارید.شما امت مسلمان ایران درتاریخ جهان نمونه هستید.شما فرزندانی تربیت کرده اید که شهادت رابالاترین سعادت خود میشمارند ودرتمامی مصافهافقط روی پشتوانه الهی حساب می کنند.شکست درراه چنین حرکتی مفهوم ندارد. 

خدا راشکرمیکنم که نعمت زجر کشیدن درراهش رانصیبم کرد.خدارا شکر میکنم که نعمت شرکت در عملیات رابه منظور روشن کردن سرزمین های سرد وبی روح گشته از لوث وجود صدامیان اشغالگررابه نور خدایی نصیبم فرمود.ازخدا میخواهم که شهادت رادرراهش نصیبم فرماید وآن گاه که مشیت الهی ازاین دنیای فانی رفتم.در زمره شهیدان به حساب آیم. 

ازخدا میخواهم که مرا به حال خود وامگذارد.که بنده ای حقیر وزبون هستم.پروردگارابه درگاه کسی غیر ازتو نمی توانم روی بیاورم. 

(اللهم ارزقنا توفیق الشهاده فی سبیلک) 

درخاتمه اگر توانستید جنازه ام رابه دست بیاورید.آن را روی مین هابیاندازید.تااقلاجنازه من کمکی به حاکمیت اسلام کرده باشد.انشاالله. 

                              

                                                                                              ومن الله التوفیق 

 

                                                                           محسن وزوایی۱۳۶۰/۱۲/۲۶          برگرفته از کتاب ققنوس فاتح{گلعلی بابایی}