درسهای که این بار ازالمپیک گرفتیم

این روزها که بازیهای المپیک درحال برگزاری است انسان رابه فکرهایی عجیب وامی دارد.             در شبهای قدرجلوی خانه قهرمانان مراسم احیابرگزار میشود.همه دست به دعایند.تسبیح ها میان دستها چرخ میخورد.اشک شوق وغم باهم یک جادرچشمها حلقه میزند.وزیباترین وخاطره انگیزترین روزهاوشبهای یک ملت رقم میخورد.وهمه همه در کنار یکدیگر هستند فرقی نمیکند قهرمان ازکدام خطه ازاین خاک مقدس دست درپنجه رقیب انداخته.ازقائمشهرتااندیمشک از شیرازتااردبیل وآن لحظه ای که سرودملی کشورطنین اندازمیشودوهمه برای نام ایران قیام میکنند.این روزهابه ابتکارصداوسیمادوربین ها به خانه هایی میرودکه مدتهای زیادی است نقش اولهای آنراندیده ایم.خانه هایی کوچک درپایین ترین نقطه های شهر.جایی که هنوزهم اگرذره ای مردانگی وشرافت مانده باشدبایدآنجاجستجویش کرد.خانه دلاورمردان کشتی که قهرمانی اش رامدیون دعای مردمش میداندوقتی مادرحمیدسوریان سربه سجده مینهد.بازهمه معادلات رابه هم میریزد.وهنگامی که دو قویترین مردجهان روی سکومیروندوپدرش میگوید سجاد یعنی کسی که به آستان دوست سجده میکند.ودرست درهمین وقت است که رسانه های وطن فروش خفه خون گرفته اند ودنبال بهانه ای تابگویندتحریمهادامن ورزش ایران راهم گرفت.وچقدرابله ونادانند که از خواب غفلت برنمی خیزند.آری این روزها خیلی چیزها رابرای آدمی اثبات میشود ودوستان را چه خوب میتوان از نارفیقان شناخت.باز هم آدمهای پایین شهربایدپرچم سه رنگ رابالاببرند.واسم ایران راسرزبانها بیندازند همانهایی که همیشه وسط میدان بوده اند چه درجنگ هشت ساله چه درجنگ هشت ماهه.وآنهایی که به واسطه مالهای نامشروع در برجهای عاج مینشینند وبرای سایرین تکلیف تعین میکنندبازیابه تمسخرشان میگیرندویاعقده خودراگونه ای دیگر نثار میکنند.نمونه کوچک اش راکافی است درصفحه اول پنجشنه روزنامه کارون ببینید:(کاریکاتوری ازبهدادسلیمی) 

آیااستفاده ازکاریکاتورآنهم درصفحه اول برای تمسخر نیست؟؟ 

وقتی پدرکمیل قاسمی میگوید قهرمانی فرزندش قطره ای ازخون شهدا راجبران نکرده موی برتن انسان راست میگردد.وپشت گرمی برای آنهایی است که دل درگرو این کشوروملت دارند که هنوز هم ادمهای بزرگ هستندکه درخانهای کوچک زندگی میکنندامامعمولا صدایشان کمتر ازآنهایی است که رسانه دارندویاوه گویی هاشان رابه اسم مردم برای منافعشان به خوردمعاندان میدهند واسمشان راهم روشنفکر میگذارند.وجالب ترآنکه جایزه های سیاسی شان را همتراز قهرمانی المپیک میدانند.جایزه هایی که باکمک ویاری وبرای اهداف سیاسی دشمنان دریافت کرده اند. 

اینروزها مثل همیشه دوباره برای ادم خیلی چیزهاراثابت میکند.

حقوق بشر المپیکی

امروزعکس روی جلد روزنامه کیهان کافی بود تابرای مدت زمانی اعصاب هرآدمی رو به هم بریزه همینجوری داغون بودم که یادم افتاد قهرمانهای کشتی فرنگی قراره روی تشک برن وبرامون باز درالمپیک افتخار افرینی کنن.ته دلم خوشحال بودم که باپیروزی کشتی گیرهای فرنگی یه کم ازشوک صبحی بیرون میام اما..... 

هنوز زمان زیادی ازخوشی بردهای فرنگی کارا نگذشته بودکه ناداوری باز گریبان یک ایرانی رو گرفت وحسابی زد توی ذوق ما بعد یادم افتاد اینکه میگن حق خوری یعنی بی عدالتی درحق یک انسان.انسان هم همون بشره.وجمع این دوتا میشه حقوق بشره بعد هی سیر کردم ورفتم جلو دیدم هنوز یه هفته نشده که حق مسلم بوکسورما علی مظاهری روخوردن یه آب هم روش.بعد دیدم داوربوکس آلمانی بودوبرنده کشتی امروزفرانسوی.یعنی همون اعضای ۵+۱خودمون.باخودم حساب کردم اینها که تو ورزش حق بشررو مثل آب خوردن بالا میکشن.چطورتوی دنیای سیاست که پر ازمنفعت وسوده اینکارونکنن؟؟؟ 

بعدبه خودم گفتم توی میانمارسرمسلمونو میبرن خونه شون رو اتیش میزنن و احدی نمیگه حقوق بشر!!همیجور توی سوریه علنا نیرو میفرستن وخون شیعه رو میریزن!!وبعد توی ایران یه عده سینه چاکی میکنن برای حقوق بشر امریکایی!!؟؟ نمیدونم برای شیرین عبادی کودک سه ساله درسوریه یا مسلمان میانمار بشر نیستندمردم بحرین بشر نیستند.حتما نه حتما نه!!!! 

نه استکبارباماکینه ای عمیق دارد انها وقتی مارو ادم میدونن که حرف اونا رو بزنیم اگه اینکارو بکنیم هم جایزه صلح نوبل میدن هم اسکار.شاید توی المپیک هم کمتر حق مارو بخورن!!!!